روزنوشت یک دختر بچه
از خودم یه کم شاکی ام که برنامه ریزیم این همه حفره داشته ...یعنی پیش بینی هام درست نبوده .. حتی زمان های اضافی ای هم که گذاشته بودم واسه دیلی های ممکنه باز درست نشد ...
برنامه چند ماهه ام جواب نداد .. شاکی ام و یه کم نا امید !!! باید وقت بزارم یه کم واسه خودم .. شناختم از خودم یه کم ناقص شده ..یعنی تغییر کرده ام و خودم هنوز شفاف نمیدونم چه قدر و این ها ... واسه همین انتظارات و اهدافم با توانایی هام تطبیق پیدا نمیکنه .. :(
حرف رفتن است .. همه جدی میگویند و من جدی نمیگیرم
بین خودمون بمونه از هرچی بتونم دل بکنم از امام رضا(ع) نمی تونم ..دیدم دوستانی که رفتن و از دل تنگی امام رضا اونجا طاقت نیاوردن و زندگی شون چه جوری بی روح و نا امید کننده شده :(