روزنوشت یک دختر بچه
رفتم پلیس پلاس ده واسه تمدید گذرنامه ام .. سوالات عجیب غریب میپرسید منم اعصابم یه کم سرجاش نبود نمیتونستم درست جواب بدم چه برسه به مودب بودن !! میگه رضایت پدرت رو بده !
میگم اومدم واسه تمدید !
میگه تمدید؟؟؟؟!!!
نیگاش کردم میگم بله !
میگه :وا مگه کی گذرنامه گرفتی ؟!!
سکوت میکنم
با تعجب نیگاش کردم و میگم رضایت نمیخواد خو!
میگه :چرا میخواد .لیدی های +18 نیاز ندارن .
نیگاش میکنم و سکوت میکنم ..
لب خند مزخرفی میزنه و میگه کجا میخوای بری؟
لب گاز میگیرم و اروم به حالت زمزمه و زبون نیش دار بهش میگم : انتالیای معلی!
زیر چشمی نیگا میکنه و میگه با کی ؟
به انگلیسی به افسره میگم به تنهایی ، مشکل داری انگار شما .اره؟؟
جوابمو میده نه. معذرت میخوام .. سرشو میندازه پایین و کارشو میکنه ! بقیه که تو نوبت نشستن چپ چپ نیگام میکنن .همه ادم های شهرستانی و روستا نشین هستند که واسه مکه و کربلا فرم پر میکنن و پچ پچ هاشون با هم رو میشنوم که میگن با کدوم کاروان میرین ؟کی حرکتتونه و ....سعی میکنم به روی خودم نیارم .. میگه گذرنامه ات رو بده ..میدم بدون نیگاه به تاریخ اول نیگا به مهر های خروج میکنه و میگه .گفتی کجا میخوای بری؟؟ در اون لحظه فقط میخواستم بهش بگم میخوام برم اون دنیا سلامی به اجدادت برسونم !! سکوت میکنم و زل میزنم بهش ..
دنیای پستی شده !!!