روزنوشت یک دختر بچه

به طور کاملا ناگهانی وارد زندگی ای شدیم که همیشه از فکر کردن حتی بهش فراری بودیم .چشم باز کردیم و دیدیم چند ماهه 8 صبح روونه ی محل کاریم و عصر به خونه برمیگیردیم خسته و کسل و عصر های بیهوده ای رو پشت سر میزاریم .. به طور کاملا ناگهانی اتفاق افتاد.هر چند که هر زندگی ای از این اینجا به بعد انجام بشود میشود روتین ... چه شد ؟! 


نوشته شده در سه شنبه 90/7/19ساعت 8:49 عصر توسط دختر خانوم| نظرات ( ) |